forough

foroughsky

forough

foroughsky

اجاره ویلاهای ساحل سرخ رود در شمال ایران

در برزیل، قانون اساسی شش سازمان مختلف پلیس را برای اجرای قانون ایجاد می کند: اداره پلیس فدرال، پلیس بزرگراه فدرال، پلیس راه آهن فدرال، پلیس فدرال، ناحیه و پلیس جزایی ایالتی (شامل اصلاحیه قانون اساسی شماره 104، 2019)، پلیس نظامی و پلیس مدنی از این میان، سه مورد اول وابسته به مقامات فدرال، دو مورد آخر تابع دولت‌های ایالتی هستند و پلیس کیفری می‌تواند تابع دولت فدرال یا ایالتی/منطقه‌ای باشد. تمامی نیروهای پلیس به عهده قوه مجریه هر یک از قوای فدرال یا ایالتی هستند.[16] نیروی امنیت عمومی ملی همچنین می‌تواند در موقعیت‌های نابسامانی عمومی که در هر نقطه از کشور به وجود می‌آیند، عمل کند.[251]


چرا باید در شمال ویلای اجاره ای لب ساحل بگیریم


این کشور همچنان دارای سطوح بالاتر از متوسط ​​جنایات خشونت آمیز و به ویژه سطوح بالای خشونت با سلاح گرم و قتل است. در سال 2012، سازمان بهداشت جهانی (WHO) تعداد مرگ و میر را 32 نفر در هر 100000 نفر برآورد کرد که یکی از بالاترین نرخ های قتل در جهان است.[252] تعداد افراد قابل تحمل توسط WHO حدود 10 قتل در هر 100000 نفر است.[253] در سال 2018، برزیل رکورد 63880 قتل را داشت.[254] با این حال، تفاوت هایی بین میزان جرم و جنایت در ایالت های برزیل وجود دارد. در حالی که در سائوپائولو میزان قتل ثبت شده در سال 2013 10.8 مرگ در هر 100000 نفر بود، در آلاگواس 64.7 قتل به ازای هر 100000 نفر بود.[255]


برزیل همچنین دارای سطوح بالایی از حبس و سومین جمعیت زندانی بزرگ در جهان (فقط پس از چین و ایالات متحده) است، با حدود 700000 زندانی در سراسر کشور (ژوئن 2014) که افزایشی در حدود 300 درصد در مقایسه با شاخص ثبت شده در سال 1992.[256] تعداد بالای زندانیان در نهایت سیستم زندان برزیل را تحت فشار قرار داد و منجر به کمبود حدود 200000 اقامتگاه شد.


در برزیل، قانون اساسی شش سازمان مختلف پلیس را برای اجرای قانون ایجاد می کند: اداره پلیس فدرال، پلیس بزرگراه فدرال، پلیس راه آهن فدرال، پلیس فدرال، ناحیه و پلیس جزایی ایالتی (شامل اصلاحیه قانون اساسی شماره 104، 2019)، پلیس نظامی و پلیس مدنی از این میان، سه مورد اول وابسته به مقامات فدرال، دو مورد آخر تابع دولت‌های ایالتی هستند و پلیس کیفری می‌تواند تابع دولت فدرال یا ایالتی/منطقه‌ای باشد. تمامی نیروهای پلیس به عهده قوه مجریه هر یک از قوای فدرال یا ایالتی هستند.[16] نیروی امنیت عمومی ملی همچنین می‌تواند در موقعیت‌های نابسامانی عمومی که در هر نقطه از کشور به وجود می‌آیند، عمل کند.[251]


این کشور همچنان دارای سطوح بالاتر از متوسط ​​جنایات خشونت آمیز و به ویژه سطوح بالای خشونت با سلاح گرم و قتل است. در سال 2012، سازمان بهداشت جهانی (WHO) تعداد مرگ و میر را 32 نفر در هر 100000 نفر برآورد کرد که یکی از بالاترین نرخ های قتل در جهان است.[252] تعداد افراد قابل تحمل توسط WHO حدود 10 قتل در هر 100000 نفر است.[253] در سال 2018، برزیل رکورد 63880 قتل را داشت.[254] با این حال، تفاوت هایی بین میزان جرم و جنایت در ایالت های برزیل وجود دارد. در حالی که در سائوپائولو میزان قتل ثبت شده در سال 2013 10.8 مرگ در هر 100000 نفر بود، در آلاگواس 64.7 قتل به ازای هر 100000 نفر بود.[255]


برزیل همچنین دارای سطوح بالایی از حبس و سومین جمعیت زندانی بزرگ در جهان (فقط پس از چین و ایالات متحده) است، با حدود 700000 زندانی در سراسر کشور (ژوئن 2014) که افزایشی در حدود 300 درصد در مقایسه با شاخص ثبت شده در سال 1992.[256] تعداد بالای زندانیان در نهایت سیستم زندان برزیل را تحت فشار قرار داد و منجر به کمبود حدود 200000 اقامتگاه شد.


برزیل یک فدراسیون متشکل از 26 ایالت، یک ناحیه فدرال و 5570 شهرداری است.[16] ایالت ها دارای ادارات خودمختار هستند، مالیات های خود را جمع آوری می کنند و سهمی از مالیات های جمع آوری شده توسط دولت فدرال را دریافت می کنند. آنها یک فرماندار و یک هیئت قانونگذاری تک مجلسی دارند که مستقیماً توسط رای دهندگانشان انتخاب می شود. آنها همچنین دادگاه های مستقل حقوقی برای عدالت مشترک دارند. با وجود این، ایالت ها نسبت به ایالات متحده استقلال بسیار کمتری برای ایجاد قوانین خود دارند. به عنوان مثال، قوانین جزایی و مدنی تنها می توانند توسط کنگره دو مجلسی فدرال رای دهند و در سراسر کشور یکسان هستند.[16]


ایالت ها و ناحیه فدرال ممکن است به مناطقی تقسیم شوند: شمال، شمال شرقی، مرکزی-غربی، جنوب شرقی و جنوبی. مناطق برزیل صرفاً جغرافیایی هستند، نه تقسیمات سیاسی یا اداری، و هیچ شکل خاصی از حکومت ندارند. اگرچه توسط قانون تعریف شده است، مناطق برزیل عمدتاً برای اهداف آماری و همچنین برای تعریف توزیع بودجه فدرال در پروژه های توسعه مفید هستند.


شهرداری ها، به عنوان ایالت ها، دارای ادارات مستقل هستند، مالیات های خود را جمع آوری می کنند و سهمی از مالیات های جمع آوری شده توسط اتحادیه و دولت ایالتی را دریافت می کنند.[16] هر کدام یک شهردار و یک نهاد قانونگذاری منتخب دارند، اما دادگاه حقوقی جداگانه ای ندارند. در واقع، یک دادگاه حقوقی که توسط ایالت سازماندهی شده است، می تواند بسیاری از شهرداری ها را در یک بخش اداری قضایی واحد به نام کومارکا در بر گیرد.

اجاره بهترین ویلا های کیش در بلند ترین برج های دیدنی

انتقال مسالمت آمیز قدرت از کاردوسو به رهبر اصلی اپوزیسیون او، لوئیز ایناسیو لولا داسیلوا (که در سال 2002 انتخاب شد و در سال 2006 مجددا انتخاب شد)، به عنوان مدرکی تلقی می شد که برزیل به ثبات سیاسی که مدت ها به دنبال آن بود، دست یافته است.[158][159] ] با این حال، به دلیل خشم و ناامیدی انباشته شده در طول دهه ها از فساد، خشونت پلیس، ناکارآمدی دستگاه سیاسی و خدمات عمومی، اعتراضات مسالمت آمیز متعددی در برزیل از اواسط دوره اول ریاست جمهوری دیلما روسف، که پس از پیروزی در انتخابات در سال 2010 جانشین لولا شده بود، آغاز شد. و دوباره در سال 2014 با حاشیه های اندک.[160][161]



اولیس گیمارش قانون اساسی سال 1988 را در دستان خود دارد.

روسف در سال 2016، در نیمه راه دور دوم ریاست جمهوری خود، توسط کنگره برزیل استیضاح شد، [162][163] و معاون او، میشل تمر، که پس از پذیرش استیضاح روسف در 31 اوت، قدرت کامل ریاست جمهوری را به دست گرفت، جایگزین شد. اعتراضات خیابانی بزرگی به نفع و علیه او در جریان روند استیضاح صورت گرفت.[164] اتهامات علیه او ناشی از بحران های سیاسی و اقتصادی همراه با شواهدی مبنی بر دخالت سیاستمداران (از همه احزاب سیاسی اولیه) در چندین طرح رشوه خواری و فرار مالیاتی بود. قانونگذاران و 9 وزیر کابینه رئیس جمهور میشل تمر که گفته می شود با رسوایی فساد پتروبراس در ارتباط بودند.[165] خود پرزیدنت تمر نیز به فساد متهم شد.[166] بر اساس یک نظرسنجی در سال 2018، 62٪ از مردم گفتند که فساد بزرگترین مشکل برزیل است.[167]


در انتخابات شدیدا مورد مناقشه سال 2018، کاندیدای جنجالی محافظه کار ژایر بولسونارو از حزب سوسیال لیبرال (PSL) به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد و در دور دوم فرناندو حداد از حزب کارگران (PT) با حمایت 55.13 درصد از آرای معتبر پیروز شد. آرا.[168


] در اوایل دهه 2020، برزیل به یکی از کشورهایی تبدیل شد که در طول همه‌گیری کووید-19 آسیب دیده بود و پس از ایالات متحده، دومین کشور را از نظر تعداد مرگ و میر در سراسر جهان دریافت کرد.[169] کارشناسان تا حد زیادی این وضعیت را به گردن رهبری رئیس جمهور بولسونارو می اندازند، که در طول همه گیری همه گیر بارها تهدید COVID-19 را کم اهمیت جلوه داده و ایالت ها و شهرها را از اجرای اقدامات قرنطینه و اولویت دادن به اقتصاد کشور منصرف کرده است


.[169][170][171] در انتخابات شدیدا مورد مناقشه سال 2018، کاندیدای جنجالی محافظه کار ژایر بولسونارو از حزب سوسیال لیبرال (PSL) به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد و در دور دوم فرناندو حداد از حزب کارگران (PT) با حمایت 55.13 درصد از آرای معتبر پیروز شد. آرا.[168] در اوایل دهه 2020، برزیل به یکی از کشورهایی تبدیل شد که در طول همه‌گیری کووید-19 آسیب دیده بود و پس از ایالات متحده، دومین کشور را از نظر تعداد مرگ و میر در سراسر جهان دریافت کرد.[169] 


کارشناسان تا حد زیادی این وضعیت را به گردن رهبری رئیس جمهور بولسونارو می اندازند، که در طول همه گیری همه گیر بارها تهدید COVID-19 را کم اهمیت جلوه داده و ایالت ها و شهرها را از اجرای اقدامات قرنطینه و اولویت دادن به اقتصاد کشور منصرف کرده است.[169][170][171]


بهترین ویلا های کیش در چه لوکیشن هایی هستند

اجاره ویلاهای کیش با انواع ساخت های زیبا

کم کم، چرخه ای از بی ثباتی عمومی که توسط این بحران ها جرقه زده شد، رژیم را تا حدی تضعیف کرد که در پی قتل رقیب خود، نامزد شکست خورده اپوزیسیون ریاست جمهوری، گتولیو وارگاس، با حمایت بیشتر ارتش، با موفقیت رهبری رژیم را بر عهده گرفت. انقلاب 1930.[121][122] قرار بود وارگاس و ارتش به طور موقت قدرت را در دست بگیرند، اما در عوض کنگره را تعطیل کردند، قانون اساسی را خاموش کردند، با اختیارات اضطراری حکومت کردند و حامیان خود را جایگزین فرمانداران ایالت کردند.[123][124]


در دهه 1930، سه تلاش ناموفق برای برکناری وارگاس و حامیانش از قدرت رخ داد. اولین انقلاب مشروطه خواهانه در سال 1932 به رهبری الیگارشی پائولیستا بود. دومی قیام کمونیستی در نوامبر 1935 و آخرین قیام کودتا توسط فاشیست های محلی در مه 1938 بود.[125][126][127] قیام 1935 یک بحران امنیتی ایجاد کرد که در آن کنگره قدرت بیشتری را به قوه مجریه منتقل کرد. کودتای 1937 منجر به لغو انتخابات 1938 شد و وارگاس را به عنوان دیکتاتور رسمی کرد و عصر Estado Novo را آغاز کرد. در این دوره، خشونت حکومت و سانسور مطبوعات افزایش یافت.[128]


در طول جنگ جهانی دوم، برزیل تا اوت 1942 بی طرف باقی ماند، برزیل در یک مناقشه استراتژیک بر سر اقیانوس اطلس جنوبی، از آلمان نازی و ایتالیای فاشیست متحمل تلافی شد و بنابراین، در طرف متفقین وارد شد. برزیل علاوه بر شرکت در نبرد اقیانوس اطلس، یک نیروی اعزامی نیز برای جنگیدن در لشکرکشی ایتالیایی فرستاد.[132]


با پیروزی متفقین در سال 1945 و پایان رژیم های فاشیستی در اروپا، موقعیت وارگاس ناپایدار شد و او به سرعت در یک کودتای نظامی دیگر سرنگون شد و دموکراسی توسط همان ارتشی که 15 سال قبل به آن پایان داده بود "بازگردانده شد".[133] وارگاس در اوت 1954 در میان یک بحران سیاسی، پس از بازگشت به قدرت با انتخابات در سال 1950، خودکشی کرد.


چندین دولت موقت کوتاه مدت پس از خودکشی وارگاس.[136] جوسلینو کوبیچک در سال 1956 رئیس جمهور شد و موضع آشتی جویانه ای در قبال اپوزیسیون سیاسی به خود گرفت که به او اجازه داد بدون بحران های بزرگ حکومت کند.[137] اقتصاد و بخش صنعتی به طرز چشمگیری رشد کرد[138]، اما بزرگترین دستاورد او ساخت پایتخت جدید برازیلیا بود که در سال 1960 افتتاح شد.[139] جانیو کوادروس، جانشین کوبیچک، در سال 1961 کمتر از یک سال پس از روی کار آمدن استعفا داد.[140] معاون او، ژائو گولارت، ریاست جمهوری را بر عهده گرفت، اما مخالفت سیاسی شدیدی را برانگیخت[141] و در آوریل 1964 با کودتای نظامی که منجر به دیکتاتوری شد، از قدرت برکنار شد.[142]


رژیم جدید قرار بود گذرا باشد[143] اما به تدریج در خود بسته شد و با انتشار قانون نهادی پنجم در سال 1968 به یک دیکتاتوری کامل تبدیل شد.[144] ظلم و ستم تنها به کسانی که برای مبارزه با رژیم به تاکتیک های چریکی متوسل می شدند محدود نمی شد، بلکه به مخالفان نهادی، هنرمندان، روزنامه نگاران و سایر اعضای جامعه مدنی،[145][146] در داخل و خارج از کشور از طریق بدنام «عملیات کندور» نیز رسید.


 [147] [148] مانند دیگر رژیم‌های خودکامه وحشی، به دلیل رونق اقتصادی، معروف به «معجزه اقتصادی»، این رژیم در اوایل دهه 1970 به اوج محبوبیت رسید.[149] اما به آرامی، فرسودگی سال‌ها قدرت دیکتاتوری که حتی پس از شکست چریک‌های چپ، [150]، سرکوب را کند نکرده بود، به علاوه ناتوانی در مقابله با بحران‌های اقتصادی آن دوره و فشار مردم، باعث شد سیاست باز کردن اجتناب ناپذیر است، که از طرف رژیم توسط ژنرال های ارنستو گیزل و گلبری دو کوتو ای سیلوا رهبری می شد.[151] با تصویب قانون عفو ​​عمومی در سال 1979، برزیل بازگشت آهسته به دموکراسی را آغاز کرد که در طول دهه 1980 تکمیل شد.

هرگز در کیش سراغ این سوئیت ها نروید

غیرنظامیان در سال 1985 زمانی که خوزه سارنی ریاست جمهوری را به دست گرفت، به قدرت بازگشتند. او در طول دوران تصدی خود به دلیل ناتوانی در کنترل بحران اقتصادی و تورم شدیدی که از رژیم نظامی به ارث برده بود، نامحبوب شد.[152] دولت ناموفق سارنی در سال 1989 منجر به انتخاب فرناندو کولر تقریباً ناشناخته شد که متعاقباً توسط کنگره ملی در سال 1992 استیضاح شد


.[153] جانشین کولر، ایتامار فرانکو، معاون او شد و فرناندو هنریکه کاردوسو را به عنوان وزیر دارایی منصوب کرد. در سال 1994، کاردوسو پلانو رئال بسیار موفقی را تولید کرد، [154] که پس از دهه ها برنامه های اقتصادی شکست خورده ای که توسط دولت های قبلی برای مهار تورم فوق العاده انجام شده بود، سرانجام اقتصاد برزیل را تثبیت کرد.[155][156] کاردوسو در انتخابات 1994 و بار دیگر در سال 1998 پیروز شد.

اجاره ویلا با فضای سبز و آلاچیق در کردان

اگرچه در میان اکثریت برزیلی ها تمایلی برای تغییر شکل حکومت کشور وجود نداشت،[99] در 15 نوامبر 1889، بر خلاف اکثریت افسران ارتش امپراتوری، و همچنین با نخبگان روستایی و مالی (به دلایل مختلف) ، سلطنت با کودتای نظامی سرنگون شد.[100] چند روز بعد، پرچم ملی با طرح جدیدی جایگزین شد که شامل شعار ملی «Ordem e Progresso» بود که تحت تأثیر پوزیتیویسم بود. 15 نوامبر در حال حاضر روز جمهوری، یک تعطیلات ملی است.[101]

مقایسه انواع ویلاهای کردان مدرن و شهرکی، یا فضای سبز و آلاچیق

جمهوری اولیه


اعلامیه جمهوری، 1893، رنگ روغن روی بوم اثر Benedito Calixto.


Getúlio Vargas (مرکز) در طول انقلاب 1930.


نیروی اعزامی برزیل، بزرگترین نیروی نظامی آمریکای لاتین در جنگ جهانی دوم

مقالات اصلی: جمهوری اول برزیل، عصر وارگاس، و جمهوری دوم برزیل

حکومت جمهوری اولیه چیزی بیش از یک دیکتاتوری نظامی نبود، با ارتش که هم در ریودوژانیرو و هم در ایالت ها بر امور مسلط بود. آزادی مطبوعات ناپدید شد و انتخابات توسط صاحبان قدرت کنترل شد.[102] تا سال 1894، پس از یک بحران اقتصادی و یک بحران نظامی، غیرنظامیان قدرت را در دست گرفتند و تا اکتبر 1930 در آنجا باقی ماندند.[103][104][105]


اگر در رابطه با سیاست خارجی خود، این کشور در این دوره جمهوری اول تعادل نسبی را حفظ کرد که مشخصه آن موفقیت در حل و فصل اختلافات مرزی با کشورهای همسایه بود، [106] که تنها با جنگ عکا (1899-1902) و دخالت آن در جهان شکسته شد. جنگ اول (1914-1918)، [107][108] [109] و به دنبال آن تلاشی ناموفق برای ایفای نقش برجسته در جامعه ملل؛ [110] در داخل، از بحران Encilhamento [111] [112] 113 و شورش های آرمادا، [114] یک چرخه طولانی بی ثباتی مالی، سیاسی و اجتماعی تا دهه 1920 آغاز شد و کشور را در محاصره شورش های مختلف، هم غیرنظامی [115] [116] [117] و هم نظامی نگه داشت.


کم کم، چرخه ای از بی ثباتی عمومی که توسط این بحران ها جرقه زده شد، رژیم را تا حدی تضعیف کرد که در پی قتل رقیب خود، نامزد شکست خورده اپوزیسیون ریاست جمهوری، گتولیو وارگاس، با حمایت بیشتر ارتش، با موفقیت رهبری رژیم را بر عهده گرفت. انقلاب 1930.[121][122] قرار بود وارگاس و ارتش به طور موقت قدرت را در دست بگیرند، اما در عوض کنگره را تعطیل کردند، قانون اساسی را خاموش کردند، با اختیارات اضطراری حکومت کردند و حامیان خود را جایگزین فرمانداران ایالت کردند.[123][124]


در دهه 1930، سه تلاش ناموفق برای برکناری وارگاس و حامیانش از قدرت رخ داد. اولین انقلاب مشروطه خواهانه در سال 1932 به رهبری الیگارشی پائولیستا بود. دومی قیام کمونیستی در نوامبر 1935 و آخرین قیام کودتا توسط فاشیست های محلی در مه 1938 بود.[125][126][127] قیام 1935 یک بحران امنیتی ایجاد کرد که در آن کنگره قدرت بیشتری را به قوه مجریه منتقل کرد. کودتای 1937 منجر به لغو انتخابات 1938 شد و وارگاس را به عنوان دیکتاتور رسمی کرد و عصر Estado Novo را آغاز کرد. در این دوره، خشونت حکومت و سانسور مطبوعات افزایش یافت.[128]


در طول جنگ جهانی دوم، برزیل تا اوت 1942 بی طرف باقی ماند، برزیل در یک مناقشه استراتژیک بر سر اقیانوس اطلس جنوبی، از آلمان نازی و ایتالیای فاشیست متحمل تلافی شد و بنابراین، در طرف متفقین وارد شد. برزیل علاوه بر شرکت در نبرد اقیانوس اطلس، یک نیروی اعزامی نیز برای جنگیدن در لشکرکشی ایتالیایی فرستاد.[132]


با پیروزی متفقین در سال 1945 و پایان رژیم های فاشیستی در اروپا، موقعیت وارگاس ناپایدار شد و او به سرعت در یک کودتای نظامی دیگر سرنگون شد و دموکراسی توسط همان ارتشی که 15 سال قبل به آن پایان داده بود "بازگردانده شد".[133] وارگاس در اوت 1954 در میان یک بحران سیاسی، پس از بازگشت به قدرت با انتخابات در سال 1950، خودکشی کرد.


کم کم، چرخه ای از بی ثباتی عمومی که توسط این بحران ها جرقه زده شد، رژیم را تا حدی تضعیف کرد که در پی قتل رقیب خود، نامزد شکست خورده اپوزیسیون ریاست جمهوری، گتولیو وارگاس، با حمایت بیشتر ارتش، با موفقیت رهبری رژیم را بر عهده گرفت. انقلاب 1930.[121][122] قرار بود وارگاس و ارتش به طور موقت قدرت را در دست بگیرند، اما در عوض کنگره را تعطیل کردند، قانون اساسی را خاموش کردند، با اختیارات اضطراری حکومت کردند و حامیان خود را جایگزین فرمانداران ایالت کردند.[123][124]


در دهه 1930، سه تلاش ناموفق برای برکناری وارگاس و حامیانش از قدرت رخ داد. اولین انقلاب مشروطه خواهانه در سال 1932 به رهبری الیگارشی پائولیستا بود. دومی قیام کمونیستی در نوامبر 1935 و آخرین قیام کودتا توسط فاشیست های محلی در مه 1938 بود.[125][126][127] قیام 1935 یک بحران امنیتی ایجاد کرد که در آن کنگره قدرت بیشتری را به قوه مجریه منتقل کرد. کودتای 1937 منجر به لغو انتخابات 1938 شد و وارگاس را به عنوان دیکتاتور رسمی کرد و عصر Estado Novo را آغاز کرد. در این دوره، خشونت حکومت و سانسور مطبوعات افزایش یافت.[128]


در طول جنگ جهانی دوم، برزیل تا اوت 1942 بی طرف باقی ماند، برزیل در یک مناقشه استراتژیک بر سر اقیانوس اطلس جنوبی، از آلمان نازی و ایتالیای فاشیست متحمل تلافی شد و بنابراین، در طرف متفقین وارد شد. برزیل علاوه بر شرکت در نبرد اقیانوس اطلس، یک نیروی اعزامی نیز برای جنگیدن در لشکرکشی ایتالیایی فرستاد.[132]


با پیروزی متفقین در سال 1945 و پایان رژیم های فاشیستی در اروپا، موقعیت وارگاس ناپایدار شد و او به سرعت در یک کودتای نظامی دیگر سرنگون شد و دموکراسی توسط همان ارتشی که 15 سال قبل به آن پایان داده بود "بازگردانده شد".[133] وارگاس در اوت 1954 در میان یک بحران سیاسی، پس از بازگشت به قدرت با انتخابات در سال 1950، خودکشی کرد.

استخر اب گرم و سرد ویلاهای کردان رو تجربه کردی

تنش‌ها بین پرتغالی‌ها و برزیلی‌ها افزایش یافت و کورتس پرتغالی، با هدایت رژیم سیاسی جدید تحمیل شده توسط انقلاب لیبرال، تلاش کرد تا برزیل را به عنوان مستعمره مجدداً تأسیس کند.[83] برزیلی ها حاضر به تسلیم نشدند و شاهزاده پدرو تصمیم گرفت در کنار آنها بایستد و در 7 سپتامبر 1822 استقلال کشور را از پرتغال اعلام کرد.[84] یک ماه بعد، شاهزاده پدرو با عنوان سلطنتی Dom Pedro I به عنوان اولین امپراتور برزیل اعلام شد و در نتیجه امپراتوری برزیل تأسیس شد.[85]


جنگ استقلال برزیل، که قبلاً در طول این روند آغاز شده بود، در مناطق شمالی، شمال شرقی و در استان سیسپلاتینا گسترش یافت.[86] آخرین سربازان پرتغالی در 8 مارس 1824 تسلیم شدند؛ [87] پرتغال به طور رسمی استقلال برزیل را در 29 اوت 1825 به رسمیت شناخت.


در 7 آوریل 1831، تحت تأثیر سال‌ها آشفتگی اداری و مخالفت‌های سیاسی با طرف‌های لیبرال و محافظه‌کار سیاست، از جمله تلاش برای جدایی جمهوری‌خواهان[89] و ناسازگاری با راهی که مطلق‌گرایان در پرتغال برای جانشینی پادشاه جان در پیش گرفته بودند. ششم، پدرو اول پس از کناره گیری از تاج و تخت برزیل به نفع پسر و وارث پنج ساله خود (که بدین ترتیب دومین پادشاه امپراتوری شد، با عنوان سلطنتی دوم پدرو دوم) به پرتغال رفت تا تاج دخترش را پس بگیرد.[90


از آنجایی که امپراتور جدید نمی‌توانست تا زمانی که به سن بلوغ برسد، از اختیارات قانون اساسی خود استفاده کند، یک منطقه سلطنتی توسط مجلس ملی تأسیس شد.[91] در غیاب شخصیتی کاریزماتیک که بتواند چهره معتدلی از قدرت را نمایندگی کند، در این دوره یک سری شورش های محلی رخ داد، مانند Cabanagem در استان Grão-Para، شورش Male در سالوادور دا باهیا، Balaiada (Maranhão). ، جنگ سابینادا (باهیا) و جنگ راگاموفین که در ریو گرانده دو سول آغاز شد و توسط جوزپه گاریبالدی حمایت شد. اینها از نارضایتی استان‌ها از قدرت مرکزی، همراه با تنش‌های اجتماعی قدیمی و نهفته که مختص یک دولت ملی گسترده، برده‌داری و تازه مستقل بود، پدید آمدند.[92] این دوره از تحولات سیاسی و اجتماعی داخلی، که شامل شورش پرایرا در پرنامبوکو می‌شد، تنها در پایان دهه 1840، سال‌ها پس از پایان سلطنت، که با تاج‌گذاری زودهنگام پدرو دوم در سال 1841 رخ داد، غلبه کرد.[93]


در آخرین مرحله سلطنت، بحث سیاسی داخلی بر موضوع برده داری متمرکز شد. تجارت برده اقیانوس اطلس در سال 1850، [94] در نتیجه قانون آبردین بریتانیا کنار گذاشته شد، اما تنها در ماه مه 1888، پس از یک فرآیند طولانی بسیج داخلی و بحث برای برچیدن اخلاقی و قانونی برده داری در کشور، مؤسسه به طور رسمی با تصویب قانون طلایی لغو شد.[95]


سیاست های سیاست خارجی سلطنت به مسائل مربوط به کشورهای مخروط جنوبی که برزیل با آنها مرز داشت، می پرداخت. مدت‌ها پس از جنگ سیسپلاتین که منجر به استقلال اروگوئه شد، برزیل برنده سه جنگ بین‌المللی در طول سلطنت ۵۸ ساله پدرو دوم شد. اینها جنگ پلاتین، جنگ اروگوئه و جنگ ویرانگر پاراگوئه، بزرگترین تلاش جنگی در تاریخ برزیل بودند.[97][98]

از آنجایی که امپراتور جدید نمی‌توانست تا زمانی که به سن بلوغ برسد، از اختیارات قانون اساسی خود استفاده کند، یک منطقه سلطنتی توسط مجلس ملی تأسیس شد.[91] در غیاب شخصیتی کاریزماتیک که بتواند چهره معتدلی از قدرت را نمایندگی کند، در این دوره یک سری شورش های محلی رخ داد، مانند Cabanagem در استان Grão-Para، شورش Male در سالوادور دا باهیا، Balaiada (Maranhão). ، جنگ سابینادا (باهیا) و جنگ راگاموفین که در ریو گرانده دو سول آغاز شد و توسط جوزپه گاریبالدی حمایت شد. اینها از نارضایتی استان‌ها از قدرت مرکزی، همراه با تنش‌های اجتماعی قدیمی و نهفته که مختص یک دولت ملی گسترده، برده‌داری و تازه مستقل بود، پدید آمدند.[92] این دوره از تحولات سیاسی و اجتماعی داخلی، که شامل شورش پرایرا در پرنامبوکو می‌شد، تنها در پایان دهه 1840، سال‌ها پس از پایان سلطنت، که با تاج‌گذاری زودهنگام پدرو دوم در سال 1841 رخ داد، غلبه کرد.

در آخرین مرحله سلطنت، بحث سیاسی داخلی بر موضوع برده داری متمرکز شد. تجارت برده اقیانوس اطلس در سال 1850، [94] در نتیجه قانون آبردین بریتانیا کنار گذاشته شد، اما تنها در ماه مه 1888، پس از یک فرآیند طولانی بسیج داخلی و بحث برای برچیدن اخلاقی و قانونی برده داری در کشور، مؤسسه به طور رسمی با تصویب قانون طلایی لغو شد.

استخر های آب گرم کردان را در هوای سرد این روزا از دست ندهید

سیاست های سیاست خارجی سلطنت به مسائل مربوط به کشورهای مخروط جنوبی که برزیل با آنها مرز داشت، می پرداخت. مدت‌ها پس از جنگ سیسپلاتین که منجر به استقلال اروگوئه شد، برزیل برنده سه جنگ بین‌المللی در طول سلطنت ۵۸ ساله پدرو دوم شد. اینها جنگ پلاتین، جنگ اروگوئه و جنگ ویرانگر پاراگوئه، بزرگترین تلاش جنگی در تاریخ برزیل بودند.